حس عجيبي داري، قلبت تند و تند مي زند، نفست بند مي آيد و سرخ مي شوي، بي قراري، مدام موبايلت را چك مي كني، هميشه به ساعت نگاه مي كني، حتي نمي داني منتظر چه هستي، دچار وسواس فكري شده اي، به فكر هماهنگ كردن رنگ لباس هايت افتاده اي و سعي مي كني بيش از پيش خوش تيپ و آراسته به محل ديدار برسي و هزار ويژگي ديگر كه خودت بهتر مي داني يا شايد فقط تو آنها را تجربه كرده باشي. به هر حال فرقي نمي كند، يكي يا همه اين حالت ها را داشته باشي. هر كدام از اين حالت ها را داشته باشي، ديگر كار از كار گذشته و عاشق شده اي، اشتباه نكن، چيز بدي نيست. آنقدرها هم اوضاع تو خراب نيست، فقط عاشق شده اي.
اما شايد اين عشق بدجوري چشم و گوش تو را بسته باشد؛ شايد هم درست به هدف زده اي و همسفر زندگي ات را يافته اي. براي همين سراغ «سارا منصفي»، كارشناس ارشد روانشناسي رفته ايم تا چند و چون ويژگي هاي عشق سالم يا استاندارد و عشق غير سالم و غيراستاندارد را جويا شويم كه در ادامه مي آيد. با اين اميد كه در سال تازه، مجردها، عشق واقعي زندگي شان را پيدا كنند و خوشبخت شوند. عاشق باشيد و اين پرونده عاشقانه را از دست ندهيد.
عشق در يك نگاه!
ريشه كلمه عشق از نام گياه عشقه گرفته شده است. اين گياه دور درخت ها مي پيچد و از آن بالا مي رود، بنابراين اين كلمه به نوعي مفهوم چسبندگي و جدا نشدن از معشوق را تداعي مي كند و به طور كلي هميشه همان مفهوم هيجان يا شور را به دنبال دارد. در عرفان و ادبيات هم عشق بر دو نوع حقيقي يا همان عرفاني و آسماني و مجازي يا همان زميني تقسيم بندي مي شود.
رابطه عشق و انتخاب
عشق سالم در كنار يك انتخاب صحيح معنا مي يابد. اگر ما نسبت به انتخاب خود حس خوبي نداشته باشيم، حتي اگر شخصيت ما و طرف مقابل ما از نظر رواني صحيح و سالم باشد، اما اگر انتخاب صحيح نباشد، رابطه عاشقانه به سمت و سويي ناسالم مي رود و نارضايتي را به دنبال دارد. بنابراين اگر از نظر شخصيتي پتانسيل عشق وزيدن را داشته باشيم، اما انتخاب معشوق مناسب نباشد عشق به سوي شكوفايي پيش نمي رود، چرا كه دو فرد مي توانند هر دو به طور مستقل انسان هاي خوبي باشند، اما براي هم همسر يا دوست خوبي نباشند. بر همين اساس نبايد تنها ببينيم طرف مقابل ما چقدر خوب است، بلكه بايد ديد چقدر مناسب ماست.
رابطه هاي متناسب!
تناسب ظاهري، يكي از انواع تناسب ها در رابطه است. دو نفر يك رابطه نبايد از نظر ظاهري تفاوت چنداني داشته باشند و بايد به اصطلاح به دل هم بنشينند و رضايت نسبي از ظاهر طرف مقابل وجود داشته باشد. تناسب شخصيتي ديگر ويژگي ضروري است. بر همين اساس دو طرف يك رابطه نبايد شخصيت هاي بسيار متفاوتي داشته و از نظر نوع تفكر خيلي با يكديگر متفاوت باشند. همچنين بايد در يك رابطه تناسب ارزشي نيز وجود داشته باشد. اعتقاد و ارزش هاي محكم يك طرف و بي اعتقادي و پايبند نبودن به يكسري ارزش ها از طرف ديگر، سبب مي شود انتخاب صحيحي صورت نگيرد و در نتيجه عشق ناسالمي در اين ميان شكل بگيرد.
عشق يا چسبندگي؟!
متاسفانه بسياري از عشق هايي كه در اطراف خود مي بينيم، عشق هاي ناسالم و غيراستاندارد هستند و نام عشق حقيقي را نمي توان بر آنها گذاشت؛ چرا كه در حقيقت به نوعي چسبندگي به طرف مقابل، وابستگي و به نوعي اعتياد به داشتن رابطه عاطفي با جنس مخالف به دليل كمبودهاي دروني و گره هاي شخصي است كه سبب مي شود انسان ها وارد رابطه اي ناسالم شوند. در حقيقت افراد از ترس آنكه تنها بمانند، نخستين فردي را كه سر راه خود مي بينند، مي پذيرند. اما در حقيقت اين مسئله تنها براساس ترس آن است و هيجان مثبت و از روي لذت نيست. گاهي نيز افراد يك رابطه اشتباه يا شكست عاطفي را تجربه مي كنند و مي انديشند با تجربه اي كه كسب كرده اند، انتخاب بعدي آنها متفاوت خواهد بود، اما باز هم در دام يك رابطه ناسالم مي افتند، چرا كه دليل اشتباهات خود را در رابطه قبلي درك نكرده و در پي برطرف كردن آنها نبوده اند. براي مثال اگر فردي در رابطه هايش احساس ناامني داشته باشد، يا از جدايي بترسد تا زماني كه اين مشكلات و گره هاي شخصي را حل نكند، نمي تواند رابطه سالمي را تجربه كند. به عبارت ديگر در چنين مواقعي آگاهي چنداني در رابطه نيست و هر يك از طرف هاي رابطه مشكلات شخصي خود را وارد رابطه عاشقانه خود كرده اند.
عشق يا ترس از جدايي ها...!
برخي ديگر از عشق هاي ناسالم در رابطه هايي كه از روي ترس ادامه مي يابند، تجربه مي شوند. براي مثال طرف مقابل عكس العمل هاي شديد عاطفي از خود نشان مي دهد. حتي براي مسائل كوچكي مانند صحبت كردن معشوق خود با همكار جنس مخالفش. همچنين براي جلب ترحم ممكن است اقدام به خودكشي بكند و در چنين مواقعي اگر از خارج به رابطه آنها نگاه شود، به نظر مي رسد آن فرد خيلي هم عاشق است؛ اما چنين نيست و شايد بتوان گفت اين مسئله همان شور، هيجان يا جاذبه شديد هيجاني است كه ريشه هورموني و كشش جنسي دارد و به اشتباه نام عشق را بر چنين حالتي گذاشته اند.
وقتي پاي علم به محاسبات عشقي باز مي شود!
تحقيقات نشان مي دهد اينكه افراد در آغاز رابطه بسيار به يكديگر مشتاقند و هيچيك از عيب ها و نقش هاي همديگر را نمي بينند به دليل نوروترنسميترهاي مغزي يا انتقال دهنده هاي عصبي مغز است. در فاز نخست عشق كه به آن عشق دوپاميني گفته مي شود سه انتقال دهنده عصبي به نام هاي دوپامين، نورآدرنالين و استيل كولين ترشح مي شود. زماني كه افراد تازه عاشق مي شوند، هيجانات شديد است. تپش قلب، بي خوابي، بي اشتهايي، بالا رفتن انگيزه و انرژي، بي قراري، ترس از بي خبري از طرف مقابل، وسواس ذهني براي پوشيدن بهترين لباس همگي به دليل تغييراتي است كه در بيوشيمي مغز اتفاق مي افتد. در حقيقت زماني كه انسان عاشق مي شود، ميزان ترشح اين سه انتقال دهنده عصبي در مغز افزايش مي يابد. مغز حالت شيدايي دور از تعقل و مقايسه گري پيدا مي كند و به اصطلاح مي گويند چشمش نسبت به طرف مقابل كور شده است و به حرف اطرافيانش توجهي ندارد. اما اين مسئله كه فرد تنها حسن هاي طرف مقابلش را مي بيند، موقت است و هشت ماه تا يك سال ادامه دارد. پس از اين مدت به تدريج سطح آن انتقال دهنده هاي مغزي كاهش مي يابد و سبب مي شود، فرد حقيقت ها را ببيند. در چنين مواقعي اگر انتخاب صحيحي صورت نگرفته باشد، بحران روابط شكل مي گيرد و خودش را نشان مي دهد. به عبارت ديگر به همان ميزاني كه ترشح اين سه انتقال دهنده كاهش مي يابد، در فاز بعدي ترشح اكسي توسين، هورمون وصال و پيوند عاطفي، جاي آن را مي گيرد، بنابراين اگر انتخاب صحيح باشد در پي آن احساس امنيت مي كنيم، شور و هيجان كمتر مي شود، دو طرف به ديگر كارهاي زندگي خود مي رسند، اما از با هم بودن هم لذت مي برند.
ريشه عشق هاي ناسالم كجاست؟
ريشه عشق ناسالم در كودكي و در روابط فرد با والدين و به ويژه مادر است. اگر در آن دوران نيازهاي عاطفي فرد از سوي والدين ارضاء نشود، آن فرد در بزرگسالي و در روابط عاطفي اش با جنس مخالف آن عشق را جستجو مي كند. فراموش نكنيم كه مادر همه دنياي كودك است و اگر آغوش او براي كودك آغوشي گرم و پر مهر و محبت باشد، آن كودك در بزرگسالي نيز همه دنيا را امن مي بيند و در روابط خود احساس امنيت مي كند؛ مي تواند به ديگران اعتماد كند، شكاك نيست و از رفتن ديگران يا تنها بودن نمي ترسد. بنابراين در آغاز بايد براي تحليل رفتار فرد رابطه عاطفي اش، نوع ارتباط آن فرد را با مادرش بررسي كرد. البته اگر در اين زمينه مشكلي وجود داشته باشد، با مشاوره و روان درماني مي توان آن را برطرف كرد.
معجزه عشق
عشق از آن جهت كه انسان ها را تغيير مي دهد، معجره مي كند. عشق به انسان نيرو مي بخشد، انتقادپذير مي كند، خودخواهي و خودشيفتگي را كاهش مي دهد، فرد را شادتر و با انگيزه تر مي كند و حس مسئوليت پذيري اش افزايش مي يابد. حس تعلق و امنيت دارد. نياز به صميميت در او ارضاء و بانك نوازشي اش پر مي شود. يعني از يك سو توجه نشان مي دهد و از سوي ديگر توجه مي بيند.
ويژگي هاي عشق سالم
در عشق سالم رشد فردي وجود دارد، چرا كه دو طرف به يكديگر فضايي براي رشد مي دهند. احساس امنيت و پذيرفتن بي قيد و شرط نيز از ديگر ويژگي هاي عشق سالم است. در اين نوع عشق افراد به پيشرفت يكديگر مي انديشند. همديگر را براي رسيدن به آن پيشرفت ها تشويق مي كنند و براي رسيدن به آرمان هاي شخصي به يكديگر بال پرواز مي دهند. در اين نوع عشق اعتماد كامل، صداقت، تعهد و آزادي وجود دارد؛ در غير اين صورت وفاداري با محدود كردن طرف بي معنا است. در عشق سالم حسادت، تملك و ترس نيست. افراد در عشق سالم به يكديگر توجه و از يكديگر مراقبت مي كنند. سعي در خوشحال كردن طرف مقابل دارند و بر همين اساس مهر و علاقه بر خشم و عصبانيت غلبه مي كند. افراد در اين نوع عشق قدردان يكديگرند. مهارت هاي ارتباطي را بلد هستند. به جاي سرزنش، تحقير و انتقادگري بيشتر ويژگي هاي مثبت يكديگر را مي بينند. در اين عشق، فرد از تنها ماندن نمي ترسد و دو طرف فارغ از حس تنهايي مي خواهند در كنار هم رابطه اي عميق را تجربه كنند. اين نوع عشق پوياست و سطحي نيست و در نتيجه صميميت در اين نوع عشق واقعي بوده و سطحي نيست. عشق سالم در حقيقت عشقي است كه فرد در آن رابطه احساس مي كند خود حقيقي اش است. خود را سانسور نمي كند و در نتيجه نسبت به خود حس برتري دارد.
ويژگي هاي عشق ناسالم
به طور كلي مي توان گفت عكس هر آنچه براي عشق سالم گفتيم، ويژگي هاي عشق ناسالم است. اين نوع عشق در حقيقت با احساس ترس همراه است، دو طرف به يكديگر آزادي نمي دهند، احساس مالكيت، شك، كنترل گري، بي احترامي (كلامي/ فيزيكي)، بي توجهي، عصبانيت غير قابل كنترل و گاهي منجر به درگيري فيزيكي در آن وجود دارد.
كشنده هاي عشق
در رابطه هاي عاشقانه از يكسري مسائل يا مشكلات به عنوان آفت يا كشنده هاي عشق ياد مي شود. به عبارت ديگر مشكلات جنسي، افسردگي، اضطراب، ترس و حملات وحشت، ضربه هاي عشق پيشين و مشكلات حل نشده رابطه هاي قبلي بر عشق و رابطه عاشقانه اثر مي گذارند. اما مشكل اصلي آنجاست كه افراد اغلب زماني براي رفع چنين مسائلي به مشاور يا روان درمانگر مراجعه مي كنند كه كار از كار گذشته و رابطه نابود شده است. مراجعه به موقع به يك روانشناس يا مشاور در اين زمينه كمك موثري است و مي تواند با كمك به حل مشكلات رابطه هاي قبلي و آموزش مهارت هاي ارتباطي دو طرف را در تجربه عشقي سالم ياري رساند.
تست كنيد، سكته نكنيد
آيا واقعاً عاشق هستيد؟
اصولاً براي آنكه بهتر كسي را دوست بداريد و به او عشق بورزيد، بهتر است در ابتدا ببينيد آيا واقعاً عاشقش هستيد يا تنها تصور كرده ايد كه دلبسته طرف مقابل خود شده ايد. اما اگر ۳۲ ويژگي زير را در رفتار و منش خود ديديد، بدانيد كه از صميم قلب او را دوست داريد و عاشقش شده ايد:
فكر كردن به او شادي و آرامش را براي شما به دنبال دارد.
در كنار او احساس امنيت مي كنيد.
با شنيدن صداي او ضربان قلب خود را در سينه حس مي كنيد.
راه رفتن در كنار او غرورآميز است.
تحمل دوري اش را نداريد.
زندگي بدون او را حتي تصور هم نمي كنيد.
بهترين لحظه ها براي توف لحظه هايي ست كه با او گذرانده اي.
هر كاري مي كني تا خوشحال شود.
به قول معروف «هر آنچه از جانب دوست رسد خوش است» براي همين هرچه به او تعلق دارد، براي شما خوشايند است.
براي هر ديداري لحظه شماري مي كنيد.
نوعي حس فداكاري براي شاد كردنش داريد.
علايق او را بر خود ترجيح مي دهيد.
حتي جهنم! اگر او باشد باز هم مي رويد.
احترام ويژه اي نزد شما دارد.
آرزوهاي تو با آرزوهاي او يكسان مي شود.
سربلند و شاد مي شوي وقتي محبوب و موفق و شاد است.
به قول شاعر «تو مو مي بيني و من پيچش مو» چرا كه همه چوره به چشم شما زيباست.
تغيير مي كنيد و به راحتي سختي هاي زندگي را تحمل مي كنيد.
احساس خوش عاشقي، حتي لذت هاي كوچك زندگي را برايتان خوشايند مي كند.
به زندگي اميدوارتريد.
رسيدن به آرزوها ساده تر به نظر مي رسد.
هيچ چيز ارزشمندتر از ديدن شادي او نيست.
هيچ عذابي سنگين تر از ديدن غمش نيست.
بهترين ها را براي او مي خواهيد.
بي قرار ديدار او هستيد.
ناخودآگاه از او دفاع مي كنيد.
هر كاري مي كنيد تا رضايت را جلب كنيد.
هنگام ديدار بي اختيار دست و پايت را گم مي كني.
نسبت به غرور، اعتبار، شهرت و... بي اعتنا مي شويد.
به تمامي حرف هايش اعتماد داريد.
هميشه دل نگرانش هستيد.
ياد چهره، صدا يا هر خاطره اي از او لبخند را مهمان لب هاي شما مي كند.
درگوشي با دختر خانم ها
مردها عاشق چه دختراني مي شوند؟
ـ دختراني كه طرف مقابل خود را به هيجان مي آورند.
ـ دخترهاي با عزت نفس و استقلال.
ـ دختراني كه عشق خود را به مرد مورد علاقه شان اثبات مي كنند.
ـ دختراني كه بهترين ها را براي همسر خود مي خواهند.
دخترهايي كه پسرها از آنها فراري اند
ـ دختران توجه طلب
ـ دختران هميشه مادر
ـ دختران سريش!
ـ دختران شكاك
ـ دختران مردنما
ـ دختران بدلباس
ـ دختران بچه ماماني!
ـ آنها كه قياس مي كنند
ـ غرغروها!
ـ زناني كه هميشه فرزندان شان را به همسران شان ترجيح مي دهند.
شناسايي مرد عاشق
ـ مرد عاشق در بهترين شكل ظاهري، مقابل طرف خود حاضر مي شود.
ـ خودخواهي ها را كنار مي گذارد و به ديگران توجه مي كند.
ـ تا آنجا كه مي تواند براي طرف مقابل از خودش مايه مي گذارد.
ـ سعي مي كند زندگي طرف مقابل را متحول كند.
ـ از عشق خود محافظت مي كند.
۱+۱۲ راز عاشقانه كه خانم ها بايد بدانند
ـ مردها سكوت را دوست دارند.
ـ به طور متوسط مردان در روز ۱۴ هزار كلمه حرف مي زنند.
ـ آقايان در سكوت و تنهايي به حل مشكلات اقدام مي كنند.
ـ مردان شنونده خوبي نيستند.
ـ آقايان كمتر تشريفاتي هستند.
ـ مردان كلي نگرند.
ـ آقايان هدف گرا هستند.
ـ مردان از راه چشم عاشق مي شوند.
ـ مردها به رابطه دو طرفه و ابراز محبت توجه دارند.
ـ آقايان بيشتر به آينده توجه مي كنند.
ـ آقايان در جواني خودخواه و در پيري مهربان مي شوند.
ـ مردان به مسائل مالي به صورت جاري و ديناميك نگاه مي كنند.
ـ مردان كودكان شان را براي استقلال و مقابله با خطر و سختي ها آماده مي سازند.
۱+۱۲ راز عاشقانه كه مردها بايد بدانند
ـ زن ها به گفتگو علاقمند هستند.
ـ زنان به طور متوسط در روز ۲۶ هزار كلمه حرف مي زنند.
ـ خانم ها با گفتگو مشكلات خود را حل مي كنند.
ـ زنان شنونده خوبي هستند.
ـ خانم ها تشريفات را دوست دارند.
ـ زنان جزئي نگرند.
ـ خانم ها رابطه گرا هستند.
ـ زنان از راه گوش عشق خود را انتخاب مي كنند.
ـ زنان به احساس عشق عنايت بيشتري دارند.
ـ زنان بيشتر در گذشته سير مي كنند.
ـ خانم ها در جواني مهربان و در پيري خودخواه مي شوند.
ـ زنان مسائل مالي را به صورت ايستا در نظر مي آورند.
ـ زنان سعي دارند كه كودكان شان همواره راضي و راحت باشند.
No comments:
Post a Comment